مطالعه جنبههای گوناگون فرهنگی تهران یا طهران،از جمله بررسی ادبیات آن به عنوان قصبهای کوچک از قصران ری، که آن را آبادی خوش آب و هوا با باغهای میوه و انار مرغوب وصف کردهاند، جز به تبع مطالعه فرهنگی ری (شهری مقدسی که نام آن در تورات و اوستا آمده، و بنای آن به هوشنگ منسوب است و به گفته ابنمقفع از معدود آبادیهایی بوده است که «پهلو» (شهر) نامیده میشد میسر نخواهد بود. عربهای مسلمان در ۲۲ق/۶۴۳م، ری و به تبع آن تهران و دیگر آبادیهای حوزه ری را به تصرف درآوردند و از آن زمان تهران به سرزمینهای اسلامی پیوست و تاریخ ایرانـی ـ اسلامی آن آغاز شد. نسبت طهرانی (تهرانی) که ظاهراً، نخستین بار در شرح احوال محمد بن حماد طهرانی رازی (د ۲۶۱ یا ۲۷۱ق/۸۷۵ یا ۸۸۴م)، در تاریخ بغداد، دیده میشود دستکم قرینهای است که اعتبار فرهنگی این آبادی را از همان سدههای نخستین اسلامی تأیید میکند.
از آنجا که هدف ما بررسی زبان و ادبیات فارسی در تهران است، وضع ادبی تهران وابسته به ری (تهرانِ ری) را از آغاز تا عصر صفوی و از عصر صفوی تا استقرار حکومت قاجاریه (۱۲۰۰ق) در تهران بررسی میکنیم: گستره ری در دو سده نخستین اسلامی (که با نگاهی به دو «قرن سکوت» موصوف است) همانند دیگر نقاط ایرانزمین، به ظاهر در سکوت به سر میبرد، یعنی نمیتوان انتظار داشت، از این دو سده، نظم و نثری مکتوب مربوط به این بخش از ایران برجا مانده باشد.
با آغاز استقلال ایران (از ۲۰۶ق/۸۲۱م) و در پی آن، انتخاب زبان فارسی دری به عنوان زبان ملی، ثبت و ضبط نوشتهها و سرودهها آغاز شد. بیگمان سخن سرنوشتساز و تاریخی یعقوب لیث (حکومت۲۵۴-۲۶۵ق/۸۶۸-۸۷۹م) خطاب به شاعرانی که او را به زبان عربی ستوده بودند، مبنی بر اینکه «چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت؟» نوعی فرمان حکومتی، اما برآمده از آرمانهای مردم ایران، به شمار میآید که بر طبق آن، زبان فارسی به عنوان زبان ملی و رسمی ایران اعلام شد. زبان و ادب ملی نخست در ماوراء النهر و خراسان، سپس در آذربایجان رواج یافت و آنگاه به پهنه ری (عراق عجم) و دیگر نقاط ایران رسید.
در دوران آلبویه (حکومت ۳۲۰-۴۴۸ق/۹۳۲-۱۰۵۶م)، یعنی از نیمه اول سده ۴ق/۱۰م تا اواخر نیمه اول سده ۵ ق/۱۱م و تا حمله مغول (۶۱۶ یا ۶۱۷ق/۱۲۱۹ یا ۱۲۲۰م) ری و به تبع آن تهران، در تاریخ علمی و فرهنگی و اجتماعی ایران اسلامی شهرت بسیار داشته، و مدتها مرکز حکومت امیران آلبویه و وزیران دانشمند آنان مثل ابنعمید (د ۳۵۹ق/۹۶۹م) و صاحب بن عبّاد (د ۳۸۵ق/۹۹۵م) بوده است که مجالس درس و بحث علمی و ادبی داشتهاند و از عالمان و ادیبان به گرمی استقبال میکرده، و آنان را مورد حمایت قرار میدادهاند. برخی از محققان از کتابخانه بزرگ ابن عمید، با «صد بار» کتاب سخن گفتهاند و بر علمدوستی و ادب پروری جانشین وی، یعنی صاحب بن عباد تأکید کردهاند و مجالس درس و بحث او را که با حضور عالمان و ادیبان تشکیل میشد، حائز اهمیت بسیار، و کتابخانه عظیم او را که افزون بر ۱۱۷ هزار جلد کتاب در آن گردآمده بود، کانون علم و ادب دانستهاند.
با آنکه ری در آن روزگار محل ترویج ادب تازی بود و آن دو وزیر دانشمند هم ادیبان عربیزبان و شاعران عربیسرا را مینواختند، با این همه، جای شعر و ادب فارسی یکسره خالی نبود و صاحب بن عباد (که گفتهاند: از شعر عربی بیشتر از شعر فارسی لذت میبرد) به سخن موزون و لطیف فارسی نیز دلبستگی داشت و جادوی سخن پارسی کار خود را میکرد و به رغم نظر محققانی که در نواحی زیر فرمان عربمآبان و عربیگرایان، مانند ری، فارس و عراق عجم، از بیداری ادبی در اوایل پیدایی شعر و ادب فارس، نشانی نمیبینند، تاریخْ شاهد ظهور گویندگانی چون منصور منطقی (د میان ۳۶۷ – ۳۸۰ق/۹۷۷-۹۹۰م)، معاصر صاحب بن عباد و بندار رازی (سدههای ۴ – ۵ ق/۱۰-۱۱م) است. منطقی را در شعر دری استاد و قدیمیترین شاعر پارسیگوی عراق دانستهاند.
صاحب لباب الالباب تصریح میکند که «صاحب بن عباد، پیوسته مطالعه اشعار او) منطقی (کردی» و در امر آزمودن بدیعالزمان همدانی در عربیسرایی ۳ بیت از اشعار منطقی خواند و از او خواست تا آن ۳ بیت را به عربی برگرداند این سخن، بیانگر دو حقیقت است: یکی، علاقه و توجه صاحب بن عباد به ادب فارسی؛ دوم، رواج شعر و ادب فارسی، در عصر آلبویه، در ری و بهطورکلی در عراق عجم. بر جای ماندنِ ابیاتی به پارسی دری از بندار رازی (د ۴۰۱ق/۱۰۱۰م) که به لهجه رازی شعر میسرود، یا به گفته صاحب نقض، بر جای ماندن قصایدی در مدح سادات ری از وی و توجه شاعران بزرگ سده ۶ ق/۱۲م چون خاقانی به او و اینکه ظهیر فاریابی (د ۵۹۸ ق/۱۲۰۱م) در ستایش خود و ممدوحش بدین معنا اشاره میکند که شعر بندار را «وحی» میشمردهاند، جمله، از رواج و کمال شعر و ادب فارسی در ری و تهرانِ وابسته به ری حکایت میکند و با آنکه فارسی دری لهجه مخصوص مردم خراسان، ماوراءالنهر، سیستان و زابلستان بوده است و مردم مغرب و مرکز و شمال و جنوب غربی ایران تا دیری جز به پهلوی یا طبری سخن نمیگفتهاند.
پس از نشر آثار ادبی دری مانند آثار رودکی، شهید بلخی، فردوسی و ابوالمؤید بلخی از خراسان به شهرهای دیگر، آنان نیز از این شیوه زیبا پیروی کردند و آرامآرام از سرودن اشعار فهلوی، رازی، طبری و پهلوی (که در عصر دیلمیان متداول بود) دست برداشتند و از سبک و لهجه شیرین و روانْواجِ دری پیروی کردند و چنین بود که مجاهدتهای ادبی خراسان راه خود را به دیگر اقطار باز کرد و مخصوصاً در ری (که از همه نزدیکتر بود) حُسن قبول یافت. این امر را معلول دو علت دانستهاند: نخست، به قدرت رسیدن ایرانیان و ظهور سلسلههای ایرانی یعنی طاهریان، صفاریان و به ویژه سامانیان، و انتخاب زبان فارسی دری به عنوان زبان ملی؛ دوم، آمیزش سخنگویان دو زبان (پهلوی و دری) از سده ۴ق در ری؛ بدین ترتیب که اهل دیوان و دفتر و افراد کشوری و لشکری که از ماوراءالنهر و خراسان به ری میآمدند، به دری تکلم میکردند و عامه مردم ری به لهجههای پهلوی، و همین امر موجب ظهور شاعران دو زبانه، مثل بندار رازی، گردید سوم، پناه بردن امیران خراسان و ادیبان و دانایان آن دیار، به دنبال استیلای سلجوقیان بر خراسان، به ری و جبال (۴۳۱ق/۱۰۳۹م) و اصفهان. این امر موجب پدید آمدن با هم نهادی (سنتزی) شد که از برخورد ذوق دریسرایان خراسان به مثابه نهاد (تز) با سلیقه پهلویگویان ری به مثابه برنهاد (آنتیتز) شکل گرفت و بدین سان بر شمار مراکز علمی و ادبی در پهنه ایران افزوده شد. از این زمان تا عصر صفوی (۹۰۷-۱۱۴۸ق/۱۵۰۲-۱۷۳۶م) که تهران سایهوار از آفتاب ری تبعیت میکند، در تذکرهها به نام شاعران و ادیبانی برمیخوریم که بیشتر با صفت رازی موصوف شدهاند. از جمله آنها میتوان از ابوالمفاخر، بندار، منطقی، غضایری، قوامی، مسعود و دهخدای ابوالمعالی نام برد.]
تبعیت تهران از ری در عصر صفوی و بهطور کلی تا دوران آقامحمدخان قاجار و پایتخت شدن این شهر، ادامه مییابد، اما به نظر میرسد که زمینههای استقلال آن از ری و شکوفایی ادبی آن، به تدریج فراهم میآید و دهکوچک، آماده شهر شدن میشود. این حرکت از عصر صفوی آغاز میگردد و افزودن بر شمار شاعران تهرانی، از تحولی ادبی در تهران خبر میدهد. کریمان شرح حال ۲۵ تن ادیب و سخنور رازی، در دوران صفوی تا پیش از سال ۱۲۰۰ق، به دست داده است که ۲۱ تن از آنان، منسوب به تهراناند و با صفت تهرانی موصوف شدهاند. در میان این سخنوران و ادیبان، شاعران نامداری چون امیدی تهرانی (د ۹۲۵ق/۱۵۱۹م)، امین احمد رازی (د ۱۰۱۰ق/۱۶۰۱م) صاحب تذکره هفت اقلیم، و شاپور تهرانی (د ۱۰۴۸ق/۱۶۳۸م) نیز دیده میشود در تذکره تحفه سامی بیش از ۲۰ تن شاعر تهرانی معرفی شده است و در کتاب تاریخ تهران، شرح حال ۵۶ تن شاعر عصر صفوی آمده است که نخستین آنان خواجه ابوالقاسم و آخرینشان یارعلی تهرانی است. پیوستن ۱۰ تن شاعر تهرانی، در عصر صفوی، به کاروان هند که در میان آنها سلیم تهرانی و شاپور تهرانی نیز دیده میشوند، دلیل دیگر این تحول ادبی است.
ز زمان امضای فرمان مشروطه، در ۱۳۲۴ق از سوی مظفرالدین شاه تا انقراض رژیم سلطنتی و پیروزی انقلاب اسلامی، در بهمن ماه ۱۳۵۷، یعنی افزون بر ۷۰ سال حکومت ایران (در واقع، یا به ظاهر) حکومت مشروطه سلطنتی بود که بر طبق تقسیمبندی ما «تهران مشروطه» خوانده میشود. از اینرو، تبیین و تشریح ادبیات تهران مشروطه همانا گزارشی از وضع زبان و ادبیات فارسی در طول این ۷۰ سال در تهران است.